جدول جو
جدول جو

معنی سره کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سره کردن
(طِ دَ)
تفتیش کردن. نیکو بنگریستن: و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کردی و همه آلت او را نیکو نگاه کردی و بستودی و پسندیدی. پس سیصد درم بسختی و اندر کیسه کردی و بدو دادی. عمرو بستدی و اندر ساق موزه نهادی و گفتی الحمد ﷲ که ایزدتعالی مرا طاعت امیرالمؤمنین ارزانی داشت و مستحق ایادی او گردانید. (زین الاخبار گردیزی) ، تجوید. (دهار) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، صاف کردن. پاک کردن:
راست کن لفظ و استوار بگوی
سره کن راه و پس دلیر بتاز.
مسعودسعد (دیوان ص 291).
رجوع به سره شود
لغت نامه دهخدا
سره کردن
خوب کردن کاری را نیکوکردن
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سره کردن
انتقاد
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
سره کردن
نیکوگردانیدن، پاکیزه گردانیدن، بی عیب ساختن، خالص گردانیدن، ناب ساختن
متضاد: ناسره گردانیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
اظهار غرور و فخر فروشی کردن، فریفتن
فرهنگ فارسی عمید
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
اخراج غیر عادی هوای محتوی در ریه توام با صدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سری کردن
تصویر سری کردن
پشت هم نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفره کردن
تصویر سفره کردن
سفره ساختن، یا سفره کردن شکم کسی را. پاره کردن شگم او را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
فریفتن گول زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره کردن
تصویر گره کردن
گره زدن عقده بستن، دگمه بستن، استوار کردن بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کره کردن
تصویر کره کردن
((کُ رِّ. کَ دَ))
کنایه از زیاد شدن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
((غَ رِّ. کَ دَ))
فریفتن، گول زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
Saw
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
Cough, Wheezing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
Cool, Chill
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
Fry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
охолоджувати , охолоджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
smażyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
kaszleć, świszczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
chłodzić, schładzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
piłować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
смажити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
кашляти , хриплий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
пилить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
пиляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
frittieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
husten, pfeifend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
abkühlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
sägen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
жарить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
кашлять , свистящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
остужать , охлаждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
咳嗽 , 喘息的
دیکشنری فارسی به چینی